درد

خدانگهدار (شعر عاشقانه)

دریک غروب خسته با یک دل گرفتار

 دارم میرم از این شهر میرم خدانگهدار

ای غربت کذایی ای حرفهای خاموش

میرم که بی کسی رو شاید کنم فراموش

برای خواندن شعر زیبای عاشقانه خدانگهدار به ادامه مطلب بروید

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭم

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !

ﺯﻝ ﺯﻝ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ

ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ

ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ !

ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦِ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻣﺶ ﻧﮑﻦ

ﺟﯿﻎ ﺑﺰﻥ ، ﻣﺤﮑﻢ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺑﮕﯿﺮ

ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺶ ﮐﻦ

برای خواندن بقیه متن عاشقانه به ادامه مطلب بروید

دیگه دارم به خودم شک می کنم

دیگه دارم به خودم شک می کنم

آخه حرفامو نمیفهمه کسی

من که دست دلمو رو می کنم

چرا دنیامو نمی فهمه کسی

برای خواندن بقیه شعرعاشقانه به ادامه مطلب بروید

تو آسمون قلبم تنها ستاره ای تو

 تو آسمون قلبم تنها ستاره ای تو

مهربون دل من ، فقط تویی تویی تو

اگر همه بدن بد ، ما دو تا با هم خوبیم

تو بدی یِ روزگار ، ما دو تا با هم هستیم

برای خواندن بقیه شعرعاشقانه به ادامه مطلب بروید

از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

 از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست

برای خواندن بقیه شعرعاشقانه به ادامه مطلب بروید

خداحافظ گل همواره در یادم ! خداحافظ

خداحافظ گل همواره در یادم ! خداحافظ

نگار خوش خط و خالم ، پریزادم ، خداحافظ

من و تو راهمان از هم جدا ، تقدیرمان اینست

تو چون شیرین و من از نسل فرهادم ! خداحافظ

برای خواندن بقیه شعرعاشقانه به ادامه مطلب بروید

داستان عاشقانه ساغر

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

برای خواندن بقیه داستان به ادامه مطلب بروید

حس می کنی چقدر تنهایم؟! 

چشمانت را  ببند و فقط لحظه ای خود را به جای من بگذار

حس می کنی چقدر تنهایم؟!

وقتی میان این همه آدمک چوبی شانه ای نیست که تکیه گاه گریه ام باشد

برای خواندن بقیه متن عاشقانه به ادامه مطلب بروید 

نفس می کشم هنوز

نفس می کشم هنوز

نفس می کشم وقتی سال دیگری هم از پرواز تو گذشت

و باز هم آخرین پنجشنبه سال آمد و آهسته از کنارم گذشت و من باز هم ندیدمت