داستان اموزنده کوتاه

داستان آموزنده,داستان اموزنده,داستان کوتاه آموزنده دوست خوب,داستان اموزنده دوست خوب,داستان های خواندنی کوتاه,داستان خواندنی کوتاه,داستان کوتاه اموزنده,داستان اموزنده کوتاه,داستان بسیار اموزنده,

داستان آموزنده,داستان اموزنده,داستان کوتاه آموزنده دوست خوب,داستان اموزنده دوست خوب,داستان های خواندنی کوتاه,داستان خواندنی کوتاه,داستان کوتاه اموزنده,داستان اموزنده کوتاه,داستان بسیار اموزنده,

نقشه سایت

خانه
خوراک

عنوان محصول

توضیحات محصول
قیمت : ---- تومان

عنوان محصول

توضیحات محصول
قیمت : ---- تومان

موضوعات

امکانات جانبی

آمار

تبلیغات

داستان آموزنده کلاس فلسفه

داستان آموزنده کلاس فلسفه

داستان آموزنده کلاس فلسفه

پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان

خود روی میز گذاشت وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته

برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد

سپس  از شاگردان خود پرسید که ، آیا این ظرف پر است ؟ و همه دانشجویان موافقت کردند

 

برای خواندن ادامه داستان آموزنده کلاس فلسفه به ادامه مطلب بروید

داستان آموزنده فکر نکنید دیگران احمقند

داستان آموزنده فکر نکنید دیگران احمقند

داستان آموزنده فکر نکنید دیگران احمقند

با خود گفت اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت می‌شود و قیمت گرانی بر آن می‌نهد. پس رو به رعیت کرد و

گفت:

عتیقه‌ فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه‌‌ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه‌ای

افتاده و گربه‌ای در آن آب می‌خورد.

 

برای خواندن ادامه داستان زیبای آموزنده فکر نکنید دیگران احمقند به ادامه مطلب بروید

داستان کوتاه آموزنده دوست خوب

داستان کوتاه آموزنده دوست خوب

داستان کوتاه آموزنده دوست خوب

دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد.

دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت:

(امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد)

 

برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید

ورود کاربران


» رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد